نگاه
نگاه
مـن بیخبـــرم با خبـــرم کن به نگاهی
سرمست غزل تا سـحرم کن به نگاهی
در آتـش عـشـــق تو زنم پر، به امیــدی
پـروانـۀ بی بـال و پــرم کــن بـه نـگـاهی
مـشــتـاقـم و شــیدای وصال رخ ماهت
سرگشـتۀ پرشور و شرم کن به نگاهی
گر شــهرۀ شهرم نظری کن تو به راهم
من بی هـــنرم باهـــنرم کـن به نگاهی
بُردی دل و دینــم به ســر زلف سـیاهی
یارب، ز کَــرَم، کور و کـرم کـن به نگاهی
خـورشـــید نیــــرزد به دمـی با تو نبـودن
یک شب تو بیا بی سحرم کن به نگاهی
صـــد عـاقـل و فـرزانـه به کویت پر کاهی
دیــوانـه و دیــوانـهتـرم کــن بـه نـگـــاهی
این عاشــق بیزر ســر سـودای تو دارد
هیچم همـه، جـانا تو زرم کـن به نگاهی
سـرزنده به دیدار تو این ســینه به آهی
زین غصّـــه و مـاتم بــدرم کن به نگاهی
طی شــد همه عمرم به تمنّای وصالت
یک جلـوه نمــا جلوه گرَم کن به نگاهی
دل «رام» تو شـد رام تو، ای لایتنـاهی!
مجـــنـون تـوام دربـهدرم کـن به نـگاهی
بهار ـ 1390
برگزیده از مجموعۀ شعر «مُهر مِهر». کافی، شهرام. ص 67.