لیله القدر

ليله القدر
تو بودی شاهدم ای مــاه، هـرشـب
كه نامش تا سحـــرگــه بـود بـر لـب
چــو پـــروانـه در آتـش مـيزنــم پَـــر
گهی مدهوش و گه، در تاب و در تـب
شــــرر بـر جســــم و جــانـم باز آمد
شبی طُرفه! شب قدر است امشب
ز بالا می رســد مهمـان بر اين خاك
هـمــــان پـاكـــــانِ زیبــــای مـقـرّب
زمـيــن شــــد نـور بـاران از قـدمهـا
قــدمهـــايـی به اذن حـضــــرت رب
بـه روی ســـر، گرفتــه لوحی از نور
صـف انـدر صـف، به آهنـــگی مرتّب
شـب قـدر از هـــــزاران مـــاه بـرتـر
«و ما اَدریکَ...» با «جهـــل مركب»
ســــلامـی بيكـــران تـا فجـــر بـادا
شب رحمت، شب قدرست امشب!
رمضان ـ 1421*
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* - برگزیده از مجموعۀ شعر «مُهر مِهر». کافی، شهرام. ج، اول. ص 11.
+ نوشته شده در ساعت توسط شهرام کافی
|