سید کنعانی

سـيد كنعانی(*)
«آن سـیّد كنعانی، مصرش به فغان آمد
از ديده چو پنهان شد صد آه به جان آمد
آيينهی حُسـنش را هر جـای كه بنمودند
صــــد اشـك ترنج آنجا ببـريده زبان آمد»
آن يار ســفركرده منصــور صفت؛ مختــار
تا پای طنــــاب دار خنـــــده به لبــان آمد
آمــد چـــو بـرون از تـن پاكيــــــزه روان او
در عرش بريـن او را صــــد روح و روان آمد
صف صف، همه فرزانه بر گِرد رخ شمعی
دربـان بـهشـت آنجـا با مُهر و نشان آمد
فـرزنـد شــهيـد او، شــد مُهر و نشـان او
رعـنـــــایِ پـدر آنجـــا، بـا پـاكدلان آمــد
شــرح دل مشـتـاقـان آسـان نبـوَد ياران!
يك نكتــه از اين معنی گويا به بيــــان آمد
شهرام کافی
ارديبهشت ـ 1382
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(*) ـ به مناسبت ارتحال سيد جليلالقدر؛ ميرزا منصور مختاری ـ پدر شهيد سيد مصطفی مختاری از شهدای هويزه ـ سروده شد و همان روز در مراسم ختم، به بازماندگان تقديم شد. (1382/2/31)